Posts Tagged ‘دوره های خودشناسی’

h1

ولی الله در کار لوازم آرایشی

سپتامبر 5, 2010

جناب آقای شاهپرویزی

دوستانتان را منع کرده بودید که دیگران از رابطه مالی شما با آنها مطلع شوند.

اما به دیگران گفتید که با آنها رابطه ای نداشته اید.

بسیار عالی …

من متن اس. ام . اس های شما برای آنها را دیده ام.

همان ها که شما تاکید می کنید :

1- مبادا خانم راست. و آقای معظ. از رابطه من با شما مطلع شوند.

2- شماره حساب داده بودید که پول به حسابتان ریخته شود

3- پیگیر قیمت ماشینی که برایتان خریده بودند بوده اید که بتوانید خمس آن را حساب کنید(!!!)

راستی جناب آقای شاهپرویزی ولی الله را با تجارت لوازم آرایشی و لوازم گریم خانم ها چه کار؟!

جنابعالی این کسب و کار را به دوستان عزیز دیگرتان هم پیشنهاد کرده بودید.

آقای دکتر امید پ. که برای انجام کاری اکنون در فرنگ است و آقای محسن م.

ظاهرا دفترشان هم در یوسف آباد بوده . بالای کافه ویونا.

جالبه ! چرا همه را در یوسف آباد جمع می کردید؟!

راستی یک سوال دیگر…

ماجرای تامین پول ربایی برای دوستانی که امروز منکر رابطه با آنها شده اید چیست؟ ماهی 4% سود. آن هم قطعی . تازه حداقل !!!

صد رحمت به انصاف حاج جبارهای بازار !

لابد آن موقع از بازار بی خبر بودید. وقتی مبلغ ربا بالا می ره ، درصد سود ماهیانه میاد پایین.

این را همه می دانند اما چطور مهدی نزول خور زمانه نمی داند ، الله اعلم…

h1

برگی از کتاب استاد کوچک اخلاق

آگوست 23, 2010

و قل لهما قولا لیّنا یتذکّر او یخشی

جناب آقای شاه پرویزی یادمان هست که در جلسات خود به شاگردانتان توصیه می فرمودید:
«مثل یک گودال آب نباشید که با قطره ای نجاست، نجس شوید مثل دریا باشید که به راحتی نجس نمی شود»

حالا شما را چه شده است؟!!
قطره ای از ناپاکی هایتان که به خود شما بازگردانده شده ، موجب ناپاکی وجودتان شده ؛ تا آنجا که هرچه دارید و ندارید را به خدمت گرفته اید و در تلاشید تا خود را و پاکی خود را اثبات کنید!

از روش بی ارزش و منش نادرست شخص شما و اطرافیانتان ایراد می گیرند ، آن را اهانت به خدا و رسول و قرآن و هدایت بشریت تعبیر می نمایید و مستمسک ولایت فقیه می شوید و برهان می آورید که تحت نظارت بیت رهبری هستید…

می گویند شاهرخ شاه پرویزی از برخی افراد سوء استفاده مالی کرده ، ارثیه دیگران را پیش می کشید و از مردم امضا می گیرید که بگویند ما به اختیار وعلاقه خود آمده ایم و کرده ایم آنچه کرده ایم.

می گویند شاهرخ شاهپرویزی آموزه هایش نقد های پرشمار دارد، کلاس های قرآنی و متفرقه می گذارید و سعی می کنید سهم آموزه هایتان از لب های شاگرد نمونه تان را کمرنگ نمایید.

می گویند شاهرخ شاه پرویزی در مجالس فسق و فجور و با زنان و دختران آنچنانی و معلوم الحال در اتومبیلش و درکوچه پس کوچه های گیشا چه می کند؟! تهمت و افترایی پیاده می کنید و داستان صیغه کردن دختر مستمندی را به مخالفان نسبت می دهید.

می گویند شاهرخ شاهپرویزی خود را در جامه ای زیبا پوشانده و باطنی متفاوت دارد ، افرادی را اجیر می کنید تا جامه دان و سایه بان تان باشند و خرقه های پر زرق و برق تر و فریبنده تر به تن می کنید…

پیش از این خود را به گونه ای جلوه می دادید که انگار اقیانوس عظیم اخلاق و سعه صدر و صبوری و پاکدامنی هستید، چه شده که امروز نسیم بسیار ملایمی از فاصله ای بسیار دور موجب بروز طوفان های شدید و تلاطم های عظیم روحی و روانی در حوض کوچک شما و باتلاق اطرافیانتان گردیده است؟!!

حامیانتان با تحریک و هدایت جنابعالی به فحاشی و دروغ پردازی و سایر رذایل اخلاقی دیگری که این روزها از شما آموخته اند مشغولند.
یادمان نرفته که حضرت استاد در جلسات اخلاق می گفتند و تاکید می کردند تحت هیچ شرایطی دشنام دادن و فحاشی به یک مسلمان جایز نیست!!!

البته به شما عرض کنم که ما آنها را مقصر نمی دانیم. آنان مبتلا به شمایند. مبتلا به توجیه و تعصب. همه آن خصوصیاتی که یا به شیطان نسبت شان دادید و یا به جهل.

سوالاتی ساده از شما پرسیده شده است.
آیا ساحت جنابعالی از ساحت مقدس حضرت احدیت منزلت بیشتری دارد که جنابعالی و حواریون شما را تاب و توان دیدن ضعف و ناتوانی مسیحای زمانشان در برابر تردید و تشکیک یاران قدیمی نیست؟

آیا مسیح آن هنگام که برای هدایت مردم به چارمیخ مجازات کشیده شد و برای آرمان اخلاقی اش جان داد ، حواریون خود را مجهز به سلاح توجیه کرد تا شمشیر دروغ و تهمت و تخطئه را از نیام خفت و غفلت بیرون کشند و ناجوانمردانه در خلوت های زنانه دسیسه وبچینند و سینه مخالفین را بشکافند و بکوشند با تهدید و ارعاب از ساحت مسیح محافظت کنند ؟!!

حاشا از شباهت جبروت خودساخته شما با تار مویی از مسیح و یهودا، چه رسد به کبریای محمد و علی و مهدی!!!
راستی چقدر آن درس «مرشد حقیقی و دروغین» جنابعالی این روزها تداعی می شود…
می گفتید:
«اگر مرید واقعا مرید باشد حتی یک مرشد دروغین هم می تواند باعث هدایت او شود»
عجب حکمت زیبایی را از آموزه های چین و تبت ، گرته برداری کرده بودید.

می بینید …
امروز ما و تمام آنان که در برابر ظلم جبارانه و کفر ملحدانه شما ایستاده ایم با تمام توان در تلاشیم تا آنچه از اخلاق و حریت برایمان تحفه آورده بودید ، مراعات کنیم.

اما شما چه می کنید؟!!
کاش دهانتان از عطر خوشِ اخلاقی که به ما فخرش را فروختید بهره ای برده بود و دل تان از آن همه حکمتی که از کتاب ها و انسان های مختلف جمع آوری کردید و به نام خود زدید ، رقتی حاصل کرده بود و قلبتان به ذکر خدایی که از طریق آن نام و ننگی کسب کردید ، آرامشی یافته بود.

کاش شما که خود را سمبل انسان کامل جلوه دادید و مدعی شدید که انسان کامل ، همان انسان بی ذهن است امروز نشانه ای از آن همه ادعای صرف و فخر فروشی از خود به نمایش می گذاشتید…

ای کاش رفتار امروز و این روزهای شما و اطرافیانتان ، جای تردیدی در حقانیت این یاران قدیمی و نقدهای سنگین و دردناک آنان بر شما و عملکردتان باقی می گذاشت.
ای کاش دل خوشیِ شاگردان کلاس های شما به سفیر ناراستین اخلاق و معرفت از دیار شوکت و کرامت ، پس از چندین و چند سال محرومیت از آرامش و بصیرت واقعی و سرگرم شدن به خیال پردازی ها و اوهام مسیحایشان ، سرانجامی خوش تر از این داشت.

کارنامه شما روی میز است…
مگر آنکه همچون همیشه خود را پشت سر زنان همراه و سینه چاکتان پنهان کنید و بگویید :» از کارهای آنها بی خبرم ، با من هماهنگ نمی کنند!»

جناب آقای دکتر شاه پرویزی ، باید می دانستید که آنچه شما ناخودآگاه در طول سالیان سال در شاگردان خود پرورش داده اید ، روحیه حق جویی و ظلم ستیزی است. این راهی بی بازگشت و یک طرفه است.
همان چیزی که امروز بلای جانتان شده است. حتی اگر خود را در برج های شیشه ای بیابید…

نمرود را به یاد بیاورید. با آن همه ثروت و قدرت و محافظ و تشکیلات و امکانات ، گرفتار پشه ای شد. آیا این پشه را در اطراف خود نمی بینید؟!! نگاه کنید!

و عِبادُ الرَّحمنِ الذین یمشون علی الارضِ حونا و اذا خاطَبهمُ الجاهلون قالوا سلاما